ما ايرانی بی تبعيض می خواهيم

پايگاه رسمی شبکهء جهانی سکولارهای سبز برای دموکراسی و آزادی در ايران

                            

بازگشت به صفحهء اول

چرا فدرالیسم نه؟!

سارا سفیری ـ از «نهاد مردمی»

sarasafiri@hotmail.com

این روز ها دوباره بحث پیرامون فدرالیسم تبدیل به  تب داغ محورهای همبستگی گشته است. تا چندی پیش مسائلی چون جهان وطنی، جمهوریت، پادشاهی، عدالت اجتماعی، جدایی دین از حکومت یا به قول فرنگی ها سکولاریزم و غیره موانعی بودند بر سر اتحاد نیروها در مقابل جمهوری اسلامی. خوشبختانه امروز همه از حقوق بشر و حق انتخاب ملت دفاع می کنند. درست در مقطعی که  فکر می کردیم سدها و موانع بازدارنده برای اتحاد از میان رفته و همه به یک توافق ملی بر سر یک سری اصول پایه ای مانند حفظ تمامیت ارضی، جدایی دین از حکومت، داشتن قانون اساسی برخاسته از اصول حقوق بشر، انتخاب نظام آینده کشور بر اساس رای آزاد مردم و در نهایت پیاده کردن یک سیستم غیر متمرکز در نظام آینده ایران به اشتراک و توافق رسیده ایم، به یک باره  عده ای بوق و کرنا بدست گرفته اند و اصل سیستم غیر متمرکز را به فدرالیسم تغییر داده  و آن را به عنوان پیش شرط اتحاد قرار داده اند.

مساله ای که در این میان برای بسیاری مبهم است این است که وقتی این گروه ها و افرادی که حق حاکمیت مردم را پذیرفته و همینطور در تمام سخنرانی ها و نوشتار خود از رأی مردم سخن به میان می آورند چگونه است که در مورد تعیین نوع کشور داری، خود به تنهایی روش کشور داری پس از جمهوری اسلامی را تعیین می کنند بدون اینکه رأی ملت را که این همه هم در راستای آن داد سخن می دهند، نادیده می گیرند؟ این تناقض را  چگونه می توان توجیه کرد؟

 تا آنجایی که از نوشتار و گفتار حامیان فدرالیسم بر می آید، نه تنها به این تضاد اشاره ای نشده است، بلکه همواره کوشش بر مبنای  دفاع از فدرالیسم بوده،  آن هم بدون ارائهء دلائل صحیحی که با بافت تاریخی میهن ما  خوانایی داشته باشد.

اما چه کسانی سرسپردگان فدرالیسم هستند؟ بر اساس گفته ها و نوشتارهای  مدافعان فدرالیسم میتوان این گروه را  بر سه دسته تقسیم کرد:

1-    گروهی که با برداشت های غلط و بدون مطالعه و شناخت دقیق از اینکه فدرالیسم چه  مکانیزمی  است و اساساً چرا بوجود آمده، در کجا سیستم فدرالیسم کاربرد درستی  بوده و در کجا به  شکست رسیده، و مهم تر از همه چرا در برخی نقاط دنیا این سیستم  به شکست رسیده و زمینه های موجود بوجود آمدن این شکست در کشور ما اساساً در حوزهء مطالعاتی این گروه نبوده و نیست. این افراد صرفاً ازعنوان روشن فکری که خود را بدان ملقب کرده اند استفاده  کرده و یک سری اطلاعات تکمیل نشده و استدلال های غلط  بر اساس اطلاعات نا پخته خود را مدام تکرار می کنند. نکتهء قابل تأملی که در سخنان این دسته وجود دارد که عمومآ هم ریشهء سیاسی فکری خود را بر خاسته از سوسیالیزم می دانند، تبیین دمکراسی موجود در  امریکا  بر اساس نظام  فدرالیسم آن می باشد. این دسته، براساس  همان دانش ناکافی خود، رابطهء بین پیدایش فدرالیسم در امریکا و تاریخ چگونگی بوجود آمدن ایالت های امریکا را  نمی دانند و هرگز هم در این مورد مطالعه نداشته اند. این گروه حتا به این مساله هم اشراف ندارند که  پایداری یک سیستم فدرال در قدرت دولت مرکزی نهفته است. هر زمانی از قدرت دولت مرکزی به هر دلیلی کاسته شود ایالت های بهم پیوسته بلافاصله در پی لغو قرار داد اتحاد خود با دولت مرکزی می افتند. امروزکه اقتصاد امریکا مراحل دشواری را طی می کند صدا هایی اگر چه بسیار ضیعف از سوی گروه های کوچک افراطی همان سرزمین موعود به گوش می رسد که خواهان استقلال ایالت خود از دولت مرکزی هستند؛ اتفاقی که هم در یوگوسلاوی و هم در اتحاد جماهیر شوروی و حتا در هند به هنگام استقلال خود از انگلیس افتاد و منجر به جدایی پاکستان گردید. در تمام این کشورها تا زمانی که دولت مرکزی با قدرت رشتهء امور را در دست داشت سیستم فدرال هم به خوبی پاسخ گوی خواست های آن زمان این ملل بود. اما زمانی که دولت مرکزی دچار ضعف شد هیچ پیوندی نتوانست جایگزین  قرارداد آنها با دولت مرکزی شود. و نتیجه همان شد که دنیا شاهد آن گشت.

2-     دسته دوم گروهی هستند که همیشه مرید هستند. بدین معنا که دنباله رو مراد خود می باشند و  بدون اندیشه ای از خویش و یا زحمت موشکافی و تحلیل، حرف های سروران خود را  تکرار می کنند.

3-     اما دسته سوم که  بر بوق و کرنای فدرالیسم می دمند گروهی هستند که بسیار آگاهند و با مطالعهء همراه با اهداف ویژه.  این گروه بخوبی آگاهند که در یک ایران فدرال مناطقی همچون هرمزگان، بلوچستان، سیستان، بندر عباس،کرمان حتا قسمت هایی از استان های بزرگ همانند خراسان، لرستان و شهرهای حاشیه کویر  شانس رشد و توسعه اقتصادی زیادی نخواهند داشت. در حالی که در یک سیستم فدرال خود مختار منطقه ای، بیشترین بار توسعهء اقتصادی ایالت ها به عهدهء خود مردم منطقه خواهد بود. در اینجا باید هر ایرانی این سوال را در پیش روی این جنگجویان راه فدرالیسم بگذارند که سیستان و بلوچستان یا کرمان و دیگر مناطق کویر نشین و کم جمعیت تا چه اندازه قدرت رقابت اقتصادی با دیگر مناطق ثروتمند کشور را می توانند داشته باشند؟ این مناطق از کشور چه شانس توسعه ای در مقابل آذربایجان، خوزستان، تهران و یا شمال ایران و حاشیه دریای مازندران دارند؟ آیا همین نابرابری قدرت رشد اقتصادی که به دلیل موقیت جغرافیایی، توزیع منابع طبیعی و جمعیتی کشور می باشد  موجب گشایش دروازهء از هم گسستگی سرزمین ایران در آینده نخواهد بود؟

این دسته به نظر می رسد آتش بیار معرکه ای شده اند که سالیان سال دولی  که در پی ضعیف کردن یک ایران نیرومند و تاثیرگذار در منطقه  بوده اند آتش آن را به پا کرده اند. پایگاه  تبلیغاتی این گروه برای دفاع از سیستم فدرالیسم، جور و ستمی است که جمهوری اسلامی در تمام سال های حکومت خود بر ملت ما بخصوص در استان های مرزی بکار برده. نظام جمهوری اسلامی نظامی ست که بر اساس یک تفکر مذهبی و تبعیض در میهن ما تا کنون عمل کرده؛ به این شکل که هر کس در ایران مسلمان شیعه نباشد به شهروند درجه 2 تبدیل گشته و طبیعتاً یک شهروند درجه 2، طبق قانون رسمی جمهوری اسلامی، اجازهء ارتقاء به برخی مشاغل را نخواهد داشت. همین امر موجب گردیده که این آگاهان مدافع فدرالیسم به جای اینکه علت این ظلم را که همانا قوانین تبعیض آمیز این نظام است هدف قرار دهند و سعی در بر اندازی و انهدام این نظام کنند، راه نجات از این تبعیض را در ایجاد فدرالیسم می بینند. آنها از طریق تبلیغات نادرست و برای پیش بردن هدف خود، موضوعاتی نظیر ادارهء امور شهری و استانی و یا تدریس و حفظ زبان مادری را آگاهانه با فدرالیسم گره می زنند در حالیکه در یک نظام دمکراتیک مبتنی بر حقوق بشر و غیر متمرکز، تمام آحاد کشور بی هیچ تبعیضی از همه ی حقوق شهروندی و در نتيجه حقوق قومی برخوردارند.

از نظر نباید دور داشت که همه افراد و گروه هایی که به طور واقعی به حق انتخاب آزاد مردم، قانون اساسی مبتنی بر اعلامیهء جهانی حقوق بشر، دفاع از تمامیت ارضی و همبستگی ملی، جدایی دین از حکومت و پیاده شدن نظام عدم تمرکز اداری در آیندهء ایران بعد از جمهوری اسلامی باور دارند به شکل بسیار جدی نه تنها در پی تحقق حقوق شهروندی همه ی ایرانیان هستند بلکه در پی تامین خواست های به حق اقوام ایرانی نیز می باشند.

اینکه مدافعان فدرالیسم، سیستم عدم تمرکز را فقط با فدرالیسم معنی می کنند و به هیچ شیوه ی عدم تمرکز غیر فدرالی در یک نظام دموکراتیک رضایت نمی دهند، بیانگر آشکار همان نیم کاسه ای هست که در زیر کاسهء فدرالیسم پنهان نموده اند. در واقع اینها گروهی هستند که باید از آنها فاصله گرفت. هواداران و پشتیبانان این گروه همان فرصت طلبانی هستند که در تاریخ ایران هر کجا که ضربه ای  به میهن وارد آمده رد پای این قشر فکری را می توان پیدا کرد که برای رسیدن به اهداف خود همیشه سوار بر نا آگاهی توده ای از مردم شده و همواره با در زرورق پیچیدن افکارشان مردم را فریب داده اند. متاسفانه همیشه دست هایشان زمانی رو می شود که کار از کار گذشته است.

دور از فکر هم نیست که جمهوری  اسلامی هم بطور غیر مستقیم در راستای اهداف کوتاه و بلند مدت خود در تبلیغات از تفکر فدرالیسم پشتیبانی می کند. بدین معنا که در کوتاه مدت از این بحث داغ فدرالیسم می تواند برای جلوگیری از اتحاد نیرو های مخالف بهره گیرد و در دراز مدت انتقام سرنگونی خود را در صورت پیاده شدن نظامی فدرال که در نهایت به از هم پاشیدگی شیرازه کشور خواهد انجامید را می گیرد.

ششم ژانویه 2012

http://thenewiran.com/article_detail.asp?aid=209

 

seculargreensnetwork@gmail.com